ماراک: «یادی از ایوب دبیرینژاد»
عامو: خودش زنده بود یادی ازش نمیکردی حالا رفته به یادتان افتاده.
ماراک: «مردی که میخواست محمد مسعود باشد»
عامو: الله اعلم ما که نمیدانیم آدمی که به رحمت خدا رفت میخواست چی باشد و کی باشد حتماً خودش بود.
ماراک: «ایوب دبیرینژاد مرد پرصلابت مرموز و پشت پرده مطبوعات هرمزگان خرقه تهی کرد»
عامو: والا ما که دروغگویی و دورنگی در کلام مرحوم دبیرینژاد ندیدیم جلوی پرده بود و پشت پرده آبدارچی بود که با جادو جمبل دنبال کسب هویت در مطبوعات میگشت اطراف بیتی......
ماراک: «ایوب گاهی در عراق بود و گاهی در عربستان..! خدمت به زوار را دوست داشت، مخالفانش این مسافرتها را مأموریتهای تعریف شده امنیتی و مستشاری در لفافه میدانستند»
عامو: یاخدا ما که نفهمیدیم چی شد فقط یک چیز را فهمیدیم «اعوذ بالله من المطبوعات»
ماراک: «دبیرینژاد بسیار دوست داشت که بداند دیگران چگونه او را قضاوت میکنند»
عامو: یادمان باشد که با اصحاب رسانه اصلاً حرف نزنیم چون بعداز مرگمان قطعاً خاطراتی تیغکشی شده نقل میکنند.
ماراک: «آیا راست است که تواب بودهای»
عامو: پیغمبر خدا هم روزی صد مرتبه توبه میکرد و تواب بود اگر ما هم تواب نباشیم بایستی در بندگی و مسلمانی خود پیش اللهمتعال شک کنیم.
ماراک: «آن بنده خدا هر جا مینشیند و بلند میشود با الفاظ بیادبانه مرا معیوب میخواند و تقصیر تعطیلی نشریهاش را به گردن من میاندازد»
عامو: به حق چیزهای ندیده و نشنیده جلالخالق آن بنده خدا تعطیلی نشریهاش را از چشم ارشادوعواملش میداند و هیچ وقت هم کسی را معیوب ننامیده بلکه اسم شخصیت طنز در نشریهاش این بود.
ماراک: «دبیری نژاد بیش از اندازه احتیاط و واهمه از دشمنانش داشت و در ذهنش توطئههای آنها می ترسید»
عامو: شکی در این نیست که بزرگترین دشمن انسانها ابلیس است.
دریای اندیشه: «خواندن نوشتن و تولید فکر کار من است، گفتگوی اختصاصی با عباس رفیعی روزنامهنگار و چهره آشنای مطبوعات هرمزگان»
عامو: خواندن افکار مردگان، نوشتن تفکرات آبدارچیانه مطبوعاتی و تولید سفسطه نشریاتی کاریست کارستان، گفتگوی اختصاصی با خبرنگار همان نشریه با خود نشریه در تیتر اول نشریه یعنی یک نمایش تمام عیار مطبوعاتی.....
انتهای پیام/*