به گزارش تابناک از هرمزگان، هر ساله با فرارسیدن سالروز شهادت استاد مطهری و هفته گرامیداشت مقام معلم استادان شیرین سخن در رسای معلم این مشعل فروزان دانایی قصیده ها می سرایند و آنچنان قند تمجید به چای ارادت هم میزنند که صاحبان علم را از آن خوشتر نیاید.
اما به راستی ادای این کلمات پر طمطراق و فراهم نمودن عیشی چند ساعته با عصاره ای اندک از این جامعه متکثر می تواند پاسخی مناسب و در شان این قشر تاثیر گذار فرهنگی باشد. راهنمایانی که دوام و قوام هر ملت در گرو اندیشه و هدایتگری آنان است یا نه این مقال نعل کهنه ای است که به حلوا میدهند.
نمایاندن جوهر علم و در صدر نشاندن عالم که به کرات در متون دینی و روایات اسلامی بدان اشاره گردیده نه با سحر کلام بلکه با سیادت بخشیدن به فرزانگان و عالمان از طریق رفتار عملی یکایک آحاد جامعه میسر میشود. حال در تحقق آن جامعه امروز تا چه میزان توفیق داشته با نگاهی اجمالی به وضعیت آموزش و پرورش و زندگی اجتماعی معلمان عزیز در اقصی نقاط کشور قابل ارزیابی است، یا نه نمونه ای عینی را مثال آورد تا نمای کلی اندکی روشن تر دیده گردد.
از 10 شهریور 1396 میتوان به عنوان غمانگیزترین روز آموزش و پرورش کشور طی سالیان اخیر نام برد، روزی که در آن دانشآموزان عضو تشکلهای سازمان دانش آموزی کشور در حین برگزاری اردوی تشکیلاتی حوالی شهرستان داراب دچار سانحه شدند و 9 نفر از عزیزترینشان در محل سانحه جان باختند و 34 نفر نیز مجروح شدند در همان ساعات اولیه حادثه در میان بهت و اندوه فراگیر انتشار یافته در جامعه وخامت وضعیت جسمانی دو نفر از حادثه دیدگان از جمله تنها مربی بازمانده اردو هر لحظه بر حجم نگرانی ها می افزود و خبر از وسیع تر شدن ابعاد فاجعه میداد تا جایی که وزیر آموزش و پرورش برای شفای آنان از ملت شریف ایران طلب دعای خیر نمود.
امروز قریب بیست ماه از آن لحظات و روزهای نفس گیر می گذرد. چرایی و علل شکل گیری این حادثه خود داستانی است مفصل که کمتر بدان پرداخته شد و هنوز بایستی انتظار کشید تا شاید کمیسیونی که مجلس شورای اسلامی برای بررسی ابعاد حادثه تشکیل داده گزارش خود را نهایی و در منظر عموم ملت قرار دهد شاید جامعه فرهنگی استان ، تنها جواب این سئوال را دریافت نماید چرا در حالی که استانهای همجوار رکورد 20 اردوگاه فعال تربیتی را به نام خود ثبت نموده اند و سرانه فضای اردوگاهی در کشور 4 متر است هنوز استان هرمزگان با این همه ظرفیت اقتصادی ملی حتی یک اردوگاه استاندارد و مجهز برای برگزاری فعالیتهای تربیتی ندارد.
بگذریم به راستی بعد از این مدت بیست ماهه و در آستانه هفته معلم آرزو دیدا مربی مصدوم حادثه چگونه روزگار میگذراند؟ در کدامین کلاس الفبای عشق میآموزد و مقدمات برنامههای هفته معلم را برای کدامین آموزشگاه استان فراهم مینماید.
قابل تأمل است که وی بعد از مدت طولانی درمان و با انجام تقریباً هجده عمل جراحی هنوز بدون یاری جستن از عصا توان ایستادن ندارد ، هنوز تنها مربی بازمانده اردوی فرزانگان میهمان آشنای بیمارستانهای تهران و شیراز برای انجام اعمال پیدرپی پیوند است، هنوز در پس کوچههای ناصر خسرو و جمهوری به دنبال تکمیل لیست ابزار جراحی بعدی خود بینتیجه پرسه میزند ، هنوز جلسات طاقت فرسای توانبخشی را به امید یک گام بیدردتر برداشتن یکی یکی طی می کند، هنوز برای رهایی از کابوسهای شبانه خود را به قرصهای ضدافسردگی زنجیر کرده است ، هنوز برای تأمین هزینههای درمان خود برای این بانک و آن بانک پرونده میسازد و در یک کلام حال دلش خوش نیست.
پای صحبتش که بنشینی دل پری دارد از تمام کسانی که به روز حادثه بر بالین پیکر نیمه جانش به یادگار عکسها گرفتند و امروز دیگر سراغی هم از او نمیگیرند. از آنان که برای جان به در بردنش از مرگ توئیت کردند و امروز حتی برای ملاقاتش 5 دقیقه هم فرصت زیادی است.
راستی اگر او پرسنل ارگانی دیگر بود و در حین مأموریت سازمانی دچار سانحه میشد هنوز هم طاقچه اتاقش خالی از یک دسته گل ناقابل برای عیادتی چند دقیقه ای بود یا نه خود را از محبت سازمانی اغنا شده می یافت.
برای ارتقای شأن و جایگاه معلم شاید به جای سخن راندن و برنامه ساختن بهتر باشد از خودمان شروع کنیم از من معلم ، از توی مدیر و ... و باز هم بگذزیم همکار خوبم همین که قرعه معلمی و عشق ورزیدن به نام من و توست ما را بس است روزت مبارک.
انتهای پیام/*