دو قطبی شدن فضای علمی پژوهشی پویای ایران به دو مکتب بزرگ «عبور کرده از پیک کرونا» و «به پیک نرسیده»
منجر به دو مذهب «مابعد تاریخ پیک» و «ماقبل تاریخ پیک» شده است.
از آنجا که در فرضیه عوام پیک، قله یک منحنی شیوع است و ما بعد از فتح یا لمس قله به سرازیری میرویم، به نظر میرسد ماجرای مبدأ تاریخ پیکی در سرنوشت کرونای ایرانی مؤثر باشد.
در جمعیت معروف به اقلیت مشهور اما مؤثر ما مدتهاست از پیک عبور کردهایم و اکنون در میانه کمرکش قله و دامنه برگشت منحنی هستیم.
در این نظریه وضع آنقدر سفید است که میشود در مترو و BRT شانه به شانه فوج فوج چنین کنیم و چنان کنیم... اما در نظریه مشهور اکثریت ما نه تنها به پیک نرسیدیم که در جلگه پیک اصلی کرونای ایرانی هستیم.
یک جمعیت قلیل اما مهمی هم هستند که از انشعاب این اکثریت معتقدند کرونا پیک ندارد بلکه به یک پلاتوی کم شیب میرسد و مدتی در این فلات میماند و اساساً کلمه پیک برای کرونا اطلاق غلطی ست. مهم نیست شما جزء کدام گروه از «پیکیون» هستید زیرا حکم همه ما خشت است.
ما تابع گروه قدرت خواهیم شد و چون فعلاً قدرت تصمیم دست کسانی ست که «عبور کرده از پیک» شناخته میشوند همه ما علیرغم فاصلهپنداری اجتماعی در یک صف به سوی پیکی که گروه دوم تصور میکنند در حرکتیم...
یعنی هر دو گروه پیکیون
به یک پیکان متصلند که این دو روز جهت حرکت جامعه ایرانی را نشان میدهد.
جهت ما خشت لحد است.
کرونا کرنامتر خود را روی دل ما تنظیم کرده است و به نظر میرسد ایران تا حاکم کوتی فاصله چندانی ندارد.
این آسخوری دارد یار را هم رنگ میکند!
زیرا ما بازی تکنفره نداریم اما حاکم باورش این نیست...
بازی کنیم پس...
انتهای پیام/*