مهدی یزدانی خرم ( روزنامه نگار) در پستی نوشت: اسب‌کُشی... عکس حیرت‌انگیز علی پاکزاد از جنگ در اُکراین. اسب‌هایی که روس‌ها آن‌ها کشته‌اند مشغولِ پوسیدن‌اند و یک کماندوی اُکراینی بینِ این پوسیدن ایستاده.
کد خبر: ۱۱۱۳۷۵۸
تاریخ انتشار: ۱۶ تير ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۵ 07 July 2023

  مهدی یزدانی خرم ( روزنامه نگار) در پستی نوشت: اسب‌کُشی... عکس حیرت‌انگیز علی پاکزاد از جنگ در اُکراین. اسب‌هایی که روس‌ها آن‌ها کشته‌اند مشغولِ پوسیدن‌اند و یک کماندوی اُکراینی بینِ این پوسیدن ایستاده.

یک تصویر حیرت‌ انگیز از جنگ در اوکراین
 
جاده‌ی خیس و چمن‌های روبه‌فساد. سرد است و خونِ اسب‌ها مدت‌هاست در خاک جاخوش کرده. جنگ همین است. تقریبن تکراری‌ترین رفتارِ تاریخ که درش بدن‌ها از خونِ خود، ساختمان‌ها از هویت و جان‌ها از آرامش و روزمره‌گی گاه ملال‌آور خالی می‌شوند.
 
مُرده‌گانِ جنگ فراتر از آدم‌ها هستند. فراتر از بدن‌ها. به‌ یاد آورید جنگ عراق علیه خودمان را. هنوز صدا، هول و البته شقه‌شدنِ زمان در خاط بسیاری‌مان حک شده حتا آنان که دور از خطوط اصلی نبردها بوده‌اند. این اسب‌هایی که از خونِ خود خالی شده‌اند پرانتزی را ساخته‌اند که سرباز را در بلاتکلیفی خود نمایش می‌دهند.
 
کشتن یا کشته‌شدن؟ پاکزاد این وضعیت را به خوبی درک کرده. او «شاهد» نیست که «راوی»‌ست. راوی قصه می‌سازد و ذهن را هدایت می‌کند به سوی شکاف‌های درشتِ گلوله‌مندِ تنِ اسب. راوی ما را وا می‌دارد تا انتهای ناپیدای قاب را سرک بکشیم. او خود را هم‌سطحِ تنِ بی‌جان اسب‌ها تنظیم می‌کند. انگار کمی خم شده تا این مرگِ بی‌تشریفات به مخاطب منتقل شود و بُرش می‌زند کادر را و آن سوی جاده ناپیداست. انگار این‌سو تنِ مُرده‌گان و زنده‌گان ایستاده‌اند و آن‌سو ارواح.
ردشدن از این‌جاده‌ی خیس ردشدن از مرزِ تن است به‌سوی جان یا خاطره که گاهی خاطرات‌مان، ما را نظاره می‌کنند و به یاد می‌آورندمان. خاطره‌ی اسب، تنِ خود را می‌نگرد و احتمالِ خاطره‌ی سرباز او را. آن‌سوی جاده «قرینه‌ای» از این سو وجود دارد اما این فقط یک «احتمال» است که عکس به ما منتقل می‌کند. این چیدمانِ رنج‌آور بخشی از واقعیت است و کادربندی بخش مهم‌تر آن.
 
راوی اسب‌های بی‌خون را با سربازِ پرخون و درختانِ نیم‌زنده و نوری کم‌رمق روایت می‌کند و مخاطب هیچ شکوهی نمی‌بیند در این اسب‌کُشی و آن اسب‌کُش‌هایی که در قاب نیستند... نمی‌دانم خاک خونِ اسب را جور دیگری هضم می‌کند یا نه اما می‌دانم که مُرده‌گان جنگ همیشه نیم‌زنده، خاطراتی متجسد باقی می‌مانند. این اسب‌ها تا حالا در خاک حل شده‌اند و آن سرباز شاید زنده باشد ولی ما آدم‌های قبل از دیدنِ این عکس نخواهیم‌بود.

ما خیلی چیزها میبینیم و این نگاه است که باعث می‌شود هنوز امیدوار باشیم که زنده‌ایم.  پاکزاد آن سوی جاده را خارج کرده از قاب تا اُمید وجود داشته باشد. این یعنی او راوی‌ای‌ست که می‌خواهد علاوه بر ثبتِ واقعه جایی برای تفسیر و تکثیرش باقی بگذارد. بله این «کار» علیهِ فراموشی‌ست و تصورِ احتمالات آن‌سوی جاده. 

برترین ها

 
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار