دست‌های پینه بسته کارگر اردبیلی تنها دارایی اش نیست، پشت این ماجرا دلی پرسوز و گداز دارد که حرف‌هایش را تبدیل به شعر می‌کند.
کد خبر: ۲۹۹۲۱
تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۵:۳۱ 01 May 2015
به گزارش سبلانه، حکیمعلی خلیفی کارگری شاعر با سواد سوم ابتدایی است. او به کار بنایی مشغول است. حقوق و در آمدش به اندازه همه کارگرهایی است که چرخ زندگیشان به سختی می چرخد اما اینکه با چنین شرایطی و با چنین درآمدی چشمه شعرش می‌جوشد برای فامیل و همکارانش همواره عجیب بوده است.

این کارگر خوش ذوق  55 ساله، اهل سقاواز از روستاهای گیوی است.

 از کودکی به کار در مزرعه مشغول بوده تا اینکه به بنایی روی آورده است، زندگی برایش سخت گذشته اما همیشه شاکر است و وجود فرزندان صالح را دلیل  خوشبختی خود می‌داند.

خلیفی 3 پسر و 2 دختر دارد که دخترانش را به خانه بخت فرستاده و مادری دارد که عاشقانه دوستش دارد و با آنها زندگی می کند.

 می گوید؛ بیش از 3000 بیت شعر سروده است که بخشی از آن را به چاپ رسانده و امیدوار است تمام شعرهایش به چاپ برسند.

از او درباره شعرهایش پرسیدم، می‌گوید: از بچگی علاقه مند به شعر بودم، البته این همه علاقه و استعداد را از ترانه های مادرش میداند که در کودکی برایش می‌خواند.

همسر و فرزندانش را مشوق خود میداند ولی می‌گوید بیشتر از همه این مادرش است که به شعرهایش گوش می‌دهد.

بهترین لحظات عمر خود را در زمان شعر گفتن میداند.

این شاعر که بهترین شعرهایش را  در وصف  پیامبر اکرم و امیر مومنان علی (ع) و امام زمان(عج) سروده، دوست دارد یک کتاب شعر از او در هر خانه ای به یادگار بماند.

 

            برون از خانه شد گویا که او عزم حرا دارد              نمی داند که در دل خوف و وحشت را چرا دارد

            که او تسبیح می گوید دلش دلبر همی جوید               ره عشقی  که می پوید به لب حمد و ثنا دارد

             بدید حالش دگرگون شد بگفت احوال من چون شد         که معلوم بوده مفتون شد هوای آشنا دارد

 

************

              تا سایه زلفش به سرم بود چه غم بود                    تا یار عزیزم به برم بود چه غم بود

              .

              . 

              ازمن چه خطا دید و برفت از برم ای وای          چون مرغ چمن بال و پرم بود چه غم بود

              رفت از بر من آن صنم ماهوش اکنون        از منزل او گر خبرم بود چه غم بود

 

************

              ختم مرسل گلدی تا دنیانی گلزار ایلسون      تا جهالت خوابیدن اینسانی بیدار ایلسون

              خلقه تبلیغ ایلدی قرآنی اسلامیتی     تا که نخل دینی تبلیغیله پربار ایلسون

 

************

             پاینده این جهان که زبود معلم است        دانش به عالمان زوجود معلم است

             یک روز سال روز معلم گرفته نام         هرجا که مکتب است و سرود معلم است

             بخشیده علم و دانش خود بر تمام خلق      فرهنگ علم خلق زوجود معلم است

 

************

پسرش از سختی هایی که در زندگی کشیده اند می‌گوید از روزهایی که پول تو جیبی هم نداشتند.

او که دانشجوی مدیریت جهانگردی است میگوید: از وقتی که چشم باز کرده ام  پدرمان کار کرده و به ما هم یا داده که در پی کسب روزی حلال باشیم.

او نیز علاقه به شعر دارد و ترانه های محلی را که از مادر بزرگ و بزرگان دیگر شنیده را در یک دفت 60 صفحه ای جمع کردهع به امید اینکه بتواند انها را به چاپ برساند.

 

 


انتهای پیام/
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار